سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لینک دوستان
ازهردری-از هر کجا
شیدای اصفهانی
عاشق آسمونی
.:: بوستان نماز ::.
علیرضااحسانی نیا:فرزانگان امیدوار
جزیره علم
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
نظرمن
سارا
مُهر بر لب زده
نشریه حضور
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
کانون فرهنگی شهدا
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
کودک ونوجوان
سارا احمدی
.: شهر عشق :.
یادداشتهای فانوس
نور اهلبیت (ع)
باستان شناسی
برادران شهید هاشمی
مجله مدیران
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
زشت است بی تو زندگی زیبای عالم
سیاه مشق های میم.صاد
ورزشهای رزمی
مهاجر
مکاشفه مسیح
لــعل سـلـسـبیــل
عدالت جویان نسل بیدار
صدای مردم نی ریز
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
رودخور
بهمن یاراحمدی
مناجات با عشق
فقط من برای تو
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
*غدیر چشمه همیشه جاری*
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
دوست خوب
دوستانه
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
در محضر صاحبدلان
ورزشی
نگاه نو
معرفی نخل خلیج فارس
یاراحمدی
آباده
رودخور طبیعتی زیبا
انتخابات مجلس نیریز
نظرسنجی انتخابات مجلس
میثم علمدار
حامیان دکتر رضا صداقت ماه ترین
استاد طالبی
اینجا رفسنجان
استاد اسدنیا
عاشق کربلا
اشعار قدیم و جدید
وب شعر
بچه های قطاربنه
رضا یاراحمدی
استاد تقوی
جواد سعادت
بلوچ دانشگاه کار
مسلم پرویزی
مجمع فرهیختگان بخش قطرویه
نی ریز پرس
نبض نی ریز
تو چی فکر می کنی
فروشگاه فایل بلبل

کجایند مردان بی ادعا

 

انباردارمون گفت

یه بسیجی اینجاست که عوض ده تا بسیجی کار می کنه

             میشه این نیرو رو بدی به من تا تو انبار ازش استفاده کنم؟            

بهش گفتم: کو؟ کجاست؟

گفت: همون که داره گونی ها رو دو تا دو تا می بره توی انبار

نگاه کردم ببینم کیه

گونی ها جلوی صورتش بود و دیده نمیشد

رفتم نزدیک تر ، نیم رخش رو دیدم

آقا مهدی باکری بود ، فرمانده ی لشکرمون

تا من رو دید ، با چشم و ابرو اشاره کرد که به انباردار چیزی نگم

می خواست کارش رو تموم کنه
 دل توی دلم نبود

اما دستور آقا مهدی بود

نمی تونستم به انباردار بگم این فرمانده لشکره که داره عوض ده تا بسیجی کار میکنه

گونی ها که تموم شد ، آقا مهدی گفت: پاشو بریم

رفتیم و کسی نفهمید فرمانده ی لشکره

 

خاطره ای از زندگی سردار شهید مهدی باکری

منبع: کتاب خدمت از ماست

 


» نظر

تعهد و تخصص از دیدگاه شهید چمران

 

 

از شهید چمران پرسیدند

تعهد بهتر است یا تخصص؟

گفت:

می گویند تقوا از تخصص لازمتر است، آن را می پذیرم

اما می گویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد بی تقواست


ای خدا!
من باید از نظر علم از همه بهتر باشم مبادا دشمنان مرا از این راه طعنه زنند
بایدبه آن سنگدلانی که علم را بهانه می کنند و به دیگران فخر می فروشند ثابت کنم خاک پای من هم نخواهند شد ، باید همه ی آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در آورم و آنگاه خود خاضع ترین و افتاده ترین فرد روی زمین باشم

شهید دکتر مصطفی چمران


» نظر

شایسته ساللری از حرف تا عمل؟

شایسته ساللری از حرف تا عمل؟

لابی گری برخی نمایندگان مجلس برای عضویت در کمیسونهای پر طرفدار، اینروزها مورد انتقاد بسیاری ازخود نمایندگان در درون مجلس شورای اسلامی قرار گرفته است. بیشتر نمایندگانی که علی رغم داشتن تخصص و سابقه اجرائی، برای عضویت در یک کمیسیون معین، بدلیل لابی گری و سیاسی کاری برخی دیگر، نتوانسته اند به جایگاه واقعی خود در مجلس شورای اسلامی برسند، اعتقاد دارند که سیاسی کاری و لابی گری انجام شده در مجلس این مشکل را بوجود آورده است و لازم است تا آئین نامه داخلی مجلس برای حل این مشکل حد اقل برای دوره های آینده، اصلاح گردد. نکته ای که در این میان قابل ذکر است اینکه برای نمایندگان مردم بعنوان افراد مسلمان شیعه و پیرو امیر المومنین که منادی ، اصولگرائی ،عدالت محوری و شایسته سالاری نیز هستند و در بحبوحه تبلیغات انتخاباتی صدای عدالت خواهی و حمایت از محرومین و مظلومین آنها گوش فلک را کر می کرد و برخی مردم نیز به همین دلیل به آنها رای دادند، چگونه ممکن است که در یک فاصله کوتاه از انتخابات تا امروز اینقدر تغییر موضع دهند و همه چیز را فدای مسائل شخصی، حزبی و باندی نمایند و در مجلس شورای اسلامی که همه نمایندگان یک هدف مشترک برای قانونگزای و نظارت بر حسن اجرای قانون دارند ،  با لای گری و سیاسی کاری و حذف افراد شایسته  برای حضور در کمیسیونهای مرتبط با تخصص خود،  منافع توده های مردم  که چشم امید به انها بسته اند را به راحتی مورد بی توجهی قرار دهند. در اینجا فرض قریب به یقین این است که منافع توده های مردم در صورتی محقق می شود که کارها به افراد متدین و متخصص و نخبه در زمینه های مختلف سپرده گردد و در حوزه مدیریتی لابی گری به حد اقل ممکن رسیده و از همه افراد با همه دیدگاهها و سلائق فکری  که در چارچوب مورد تائید نظام مقدس جمهوری اسلامی فعالند، استفاده گردد. به اعتقاد بنده در شرایط فعلی ، هیچ کدام از دیدگاههای فکری و سیاسی موجود در کشور به تنهائی قادر به اداره خوب کشور نیستند و بعبارتی این همه نیروی متعهد و متخصص را در اختیار ندارند و اگر قرار باشد بر استفاده از افراد صرفا هماهنگ در گروه سیاسی و فکری خود اصرار داشته باشند ، زیان آن نصیب کل جامعه خواهد شد. با توجه به اینکه نمایندگان مجلس علاوه بر انجام وظائف قانونگزاری و نظارت بر اجرای قانون معمولا در مورد انتخاب افراد برای پستهای مدیریتی و اجرائی حد اقل در حوزه انتخابیه خود اظهار نظر می کنند، لذا بسیار مهم است که این نمایندگان، خود اعتقاد کامل به شایسته سالاری در مدیریت داشته باشند. متاسفانه آنچه در ابتدای مجلس نهم شنیده می شود، نگران کننده است و این مسئله را به ذهن متبادر می سازد که نکند این عزیزان در حوزه انتخابیه خود و حتی در سطح کشور نیز منافع حزبی و سیاسی خود را بر منافع عمومی مردم ترجیح دهند و اگر چنین شود بدنه مدیریتی کشور بیشتر از قبل آسیب می بیند. خصوصا اینکه در سال تولید ملی و حمایت از کارو سرمایه ایرانی هستیم که با درایت مقام معظم رهبری این سال را نامگذاری فرمودند. چگونه می توان تولید ملی را بالا برد و از کار و سرمایه ایرانی حمایت کرد اما از توان نیروی انسانی شایسته و متخصص و آن هم در مجلس شورای اسلامی که به فرموده امام راحل( ره) در راس امور است به خوبی استفاده نکرد و منافع و مطالبات عمومی مردم را فدای منافع شخصی، باندی، حزبی و .... نمود. برای نمونه بنده نماینده ای را می شناسم که دارای تخصص مهندسی عمران هستند و سوابق اجرائی ایشان هم در حوزه وزارت راه سابق بوده است. در چند دوره قبلی که نماینده مردم بودند نیز در کمیسیونهای نسبتا مرتبط با تخصصشان مانند عمران و انرژی مشغول بوده اند وهیچ تخصص و حتی تجربه ای در زمینه برنامه و بودجه و محاسبات و حتی رشته های مرتبط با آن نداشته اند. ایشان در این دوره به عضویت کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات در آمده اند. کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس یک کمیسیون مهم و تخصصی است که انتظار می رود تا نمایندگان با تخصص عالیه و تجربه قانونگزاری و اجرائی بالا و مرتبط، در آن عضو شوند و چنین افرادی قطعا در میان نمایندگان همین دوره بوده اند.حال سوال این است که آیا حضور مجدد  چنین فردی در کمیسیون تخصصی خودش و ارائه طرحهای تخصصی و بررسی لوایح مربوطه برای دفاع از حقوق مردم موثرتر نبود ؟ آیا حضور ایشان در کمیسیون برنامه و بودجه به لحاظ تخصصی می تواند کمکی به مردم و مجموعه خروجی قوانین در مجلس شورای اسلامی نماید؟ آیا ایشان با حضور مجدد در همان کمیسونهای تخصصی و با توجه به سابقه چند دوره نمایندگی و احیانا انتخاب بعنوان رئیس و یا نائب رئیس نمی توانستند برای حوزه انتخابیه خود و برای کل کشور موثرتر واقع گردند؟ پر واضح است که چنین فردی در کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات، قطعا بدلیل نداشتن تخصص نمی تواند فرد تاثیرگزاری باشد. عزیزان توجه داشته باشند که این مشت نمونه خروار است و قطعا دوستان خواننده نیز افراد دیگری را می شناسند که ممکن است حتی با شرایط بدتری به عضویت در این کمیسیون تخصصی و یا سایر کمیسونهای تخصصی و پر طرفدار در مجلس شورای اسلامی درآمده باشند. مشکل اینجاست که در هر مورد، این نوع لابی گری باعث می شود تا حد اقل دو نماینده مجلس نتوانند از توان تخصصی و تجربی خود برای دفاع از حقوق موکلین و همه مردم، به خوبی استفاده نمایند. یکی خود فرد لابی کننده که تخصص لازم را ندارد و دیگری یک فرد متخصص که به دلیل لابی گری از انتخاب در کمیسیون تخصصی خودش باز مانده است. و اگر تعداد اینگونه موارد زیاد باشد که شنیده ها هم همین است، خروجی آن مجلسی خواهد بود که در ادای وظیفه قانونی خود ضعیف می گردد و کل کشور به تبع ان آسیب جدی خواهد دید.

امیدواریم روزی شایسته سالاری به معنی واقعی کلمه در کشور عزیز و اسلامی ما نهادینه شود و فاصله از حرف تا عمل ما کمتر گردد.

والعاقبه لاهل التقوی والیقین

والله خیر الحاکمین

 

 

 

 

 


» نظر

سخت ترین مرحله حسابرسی در قیامت

رجب ماه استغفار و بندگی است و فرصتی است تا با اندیشیدن در باره گذشته، آینده خود را بسازیم، توجه به حقوق دیگران و رعایت آنچه حق الناس نامیده می شود از مهمترین اموری است که در این ماه شریف باید نسبت به آن اهتمام داشت  .سخت‏ترین مراحل حساب، رسیدگى به مظالم عباد و حقوق مردم نسبت به یک‏دیگر است. انسان‏ها با هم زندگى مى‏کنند و نسبت به همدیگر حقوقى دارند. رعایت حقوق یک وظیفه الهى است که انبیاء الهی در باره آن تأکید داشته‏اند. و در قیامت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت  .به طور کوتاه به برخى از آنها اشاره مى‏کنم: هر یک از زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان، خویشان و نزدیکان، همسایگان و شهروندان، جوانان و سال‏خوردگان، معلمان و دانشجویان، ثروتمندان و تهى‏دستان، کارگزاران و زیردستان، هم‏کیشان و هم‏وطنان و... نسبت به یکدیگر وظایف و حقوقى دارند. که رعایت آنها یک وظیفه وجدانى، اجتماعى و شرعى است. و تضییع آنها یک گناه و جرم محسوب مى‏شود، که در قیامت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت .امکان دارد خداى متعال در قیامت از حقوق تضیع شده خودش صرف نظر کند، ولى از حقوق تضیع شده بندگان نسبت به یک‏دیگر صرف نظر نخواهد کرد؛ مگر این که خودشان رضایت دهند و از دادخواهى صرف نظر کنند.

انواع ظلم

امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود: ظلم سه گونه است: اول ظلمى که بخشیده نخواهد شد، دوم ظلمى که بدون دادستانى رها نمى‏شود، سوم ظلمى که مورد بخشش قرار خواهد گرفت. ظلمى که بخشیده نخواهد شد عبارت است از شرک به خدا، قرآن مى‏فرماید: «إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِـهِ» اما ظلمى که بخشیده مى‏شود ستم کوچکى است که هر انسانى نسبت به خودش روا داشته است، اما ظلمى که بدون حساب رها نمى‏شود عبارت است از ظلم بندگان نسبت به یکدیگر، قصاص در آن‏جا بسیار دشوار خواهد بود، سختى آن در حد زخم کارد و زدن تازیانه نیست بلکه بسیار سخت‏تر است.رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله فرمود: «هر کس از قصاص مى‏ترسد از ستم به مردم خوددارى کندمشکل حساب‏رسى به حق الناس در قیامت این است که در آن‏جا چیزى ندارد تا به طلب‏کاران بدهند؛ مثلاً کسى که اموال مردم را در دنیا غصب کرده یا نفقه زن و فرزندانش را نداده یا شخصى را کشته و دیه‏اش را نپرداخته یا ضربه‏اى به مظلومى زده و دیه‏اش را نداده یا زیان مالى به کسى زده و جبرانش نکرده یا از کسى غیبت کرده یا به او توهین و هتک حرمت کرده و راضى‏اش نساخته است، در قیامت و به هنگام دادرسى چیزى ندارد تا به طلب‏کاران بپردازد.

راه حل رفع عذاب

حل این مشکل به یکى از دو وجه امکان دارد: وجه اول این که به مقدار طلب بستان‏کار از حسنات بده‏کار برداشته مى‏شود و به طلب‏کار داده مى‏شود. وجه دوم این که اگر حسناتى نداشت به همان مقدار از سیئات شاکى برداشته و در نامه عمل بده‏کار ثبت مى‏شود.
شخصى از امام باقر یا صادق علیه‏السلام روایت کرده که فرمود: بده‏کار را در قیامت حاضر مى‏کنند در حالى که شدیداً وحشت زده و نگران است، اگر حسناتى دارد از او مى‏گیرند و به طلب‏کارش مى‏دهند و اگر حسناتى نداشت از گناهان طلب‏کار مى‏گیرند و به بده‏کار مى‏دهند.رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله فرمود: «شخصى را در قیامت براى حساب در محضر خداى متعال حاضر مى‏سازند و نامه اعمالش را به دستش مى‏دهند، وقتى در آن نگاه مى‏کند حسناتش را در آن مشاهده نمى‏کند، مى‏گوید: خدایا! این نامه عمل من نیست، چون عمل‏هاى صالح خود را در آن نمى‏یابم. در جواب گفته مى‏شود: پروردگارت اشتباه و فراموشى ندارد. حسنات تو به واسطه غیبتى که از مردم کرده‏اى به آنان داده شده است. سپس شخص دیگرى را براى حساب حاضر مى‏سازند و نامه عملش را به دستش مى‏دهند. هنگامى که در آن مى‏نگرد عبادت‏هاى فراوانى در آن مشاهده مى‏کند که آنها را انجام نداده است، مى‏گوید: خدایا! این نامه عمل من نیست چون بعضى کارهایى که انجام نداده‏ام در آن ثبت شده است. در جواب گفته مى‏شود: چون فلان کس از تو غیبت کرده بود، در عوض حسنات او را به نامه عمل تو منتقل کردیم

آیت الله امینی

www.tabnak.ir


» نظر

کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی 
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
هر کس آزار من زار پسندید ولی
نپسندید دل زار من آزار کسی
آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد
هر که چون ماه برافروخت شب تار کسی
سودش این بس که بهیچش بفروشند چو من
هر که با قیمت جان بود خریدار کسی
سود بازار محبت همه آه سرد است
تا نکوشید پی‌گرمی بازار کسی
غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید
کس مبادا چو من زار گرفتار کسی
تا شدم خوار تو رشگم به عزیزان آید
بارالها که عزیزی نشود خوار کسی
آن که خاطر هوس عشق و وفا دارد از او
به هوس هر دو سه روزیست هوادار کسی
گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل
شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی
شهریارا سر من زیر پی کاخ ستم
به که بر سر فتدم سایه‌ی دیوار کسی

شعر از مرحوم استاد شهریار


» نظر

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا 
بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
وه که با این عمرهای کوته بی‌اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند
در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا
در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
شهریارا بی‌جیب خود نمی‌کردی سفر
این سفر راه قیامت میروی تنها چرا

شعر از مرحوم استاد شهریار


» نظر

هرچقدرهم که باهوش باشید بازهم اشتباه می کنید.

  1) هروقت کسی اعتبارشمارا زیرسوال می برد ومی گوید قادربه انجام کاری نیستید،یادتان باشد ممکن است که او از زاویه محدودیت ها وموانع خودش سخن می گوید.

   2)   هرچقدرهم که باهوش باشید بازهم اشتباه می کنید.

 3)   محبت کردن به کسی که اورا دوست ندارید به معنای ظاهرسازی وریا نیست. این اتفاق نشان می دهد که شما آنچنان به بلوغ فکری رسیده اید که قادربه کنترل احساسات خودهستید.

 4)   با خاموش کردن شمع زندگی دیگران نمی توانید زندگی خودتان را روشن ترکنید.

 5)   حقیقت تلخ زندگی این است که اتفاقات بد برای آدم های خوب می افتد.

 6)   گاهی نرسیدن به آنچه که می خواسته اید دقیقا عین خوش شانسی است.

 7)   خانواده تنها پیوند خونی نیست.خیلی ها هستندکه می خواهندشما جزیی اززندگیشان باشید.آنهادست به هرکاری می زنند تالبخند رابرلب شما بنشانند وتحت هرشرایطی شمارا دوست دارند.

 8)   ظاهرزیبا چشم دیگران راخیره می کنداما شخصیت زیبا قلب آنها راتسخیرمی کند.

 9)   ازهرراهی که امرارمعاش می کنید وبرای هرکسی که کارمی کنید ارباب شما فقط یک نفراست : خودتان

 10) پول زمانی زندگی را آسان می کند که آزادانه وبی قیدوشرط ازآن خودتان باشد.استرس قرض وبدهی می تواند یک انسان را به طورکامل تغییردهد.

 11) تسلیم شدن همیشه نشانه ضعف نیست گاهی باید چنان قوی وهوشمندباشید تا چیزی را رها کنید.

 12) بهتراست منفور باشید به خاطرآن چه هستید تا دوست داشته شوید به خاطرآن چه که نیستید.

 13) زمانی که تلاش می کنید شخص دیگری باشید قطعا ازخودتان بیزارمی شوید وشخصیت خودرا هدرمی دهید.

 14) شما نمی توانید دیگران راتغییردهید.تنها می توانیدآنهارا راهنمایی کنید والگوباشید.

 15) مهربانی وتلاش فراوان درکناریکدیگر همیشه شمارا ازمرزهای هوش وذکاوت فراترمی برند.

   

 


» نظر

گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت

متن زیر را نمی دانم چه کسی نوشته است . من این متن را از طریق یک دوست دریافت کردم. اما متن جالب و آموزنده ای بود و من ترجیح دادم آن را در اختیار دوستان قرار دهم.

یک اشکالی را که من در این متن دیدم این است که فرد فقیر را از خانواده ای می داند که پدر خانواده سیگاری و تریاکی است و این مسئله باعث عاقبت بد برای فرزندش شده است. اگر چه در اغلب موارد این مسئله می تواند درست باشد اما هستند افرادی که در خانواده ای با پدر و یا مادر معتاد اما با درایت و تلاش خود به موفقیتهای بزرگی در زندگی دست می یابند و همه ما نمونه هائی را می شناسیم. مسئله و در واقع ایراد دیگری که در این متن شاید بتوان یافت این است که موفقیت همیشه در خانواده های ثروتمند و یا متوسط نیست و بسیاری از افراد هستند که در خانواده های فقیر و البته سالم بزرگ می شوند و در زندگی موفقیتهای بزرگی نصیبشان می شود و به عنوان الگو در جامعه معرفی می گردند.

و اما متن:

من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا
من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم
تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود
او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت
معلم گفته بود انشا بنویسید
موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت
من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید
تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی
او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود
معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت وعلم
گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت
من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار
توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن
بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش
بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید
سال های آخر دبیرستان بود
باید آماده می شدیم برای ساختن آینده
من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم
تو تحصیل در دانشگا های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد
او اما نه انگیزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار می گشت
روزنا مه چاپ شده بود
هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت
من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود
من آن روز خوشحال تر از آن بودم
که بخواهم به این فکر کنم که کسی کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه
آن را به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه
برای اولین بار بود در زندگی اش
که این همه به او توجه شده بود   !!!!
چند سال گذشت
وقت گرفتن نتایج بود
من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود
وقت قضاوت بود
جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند
من خوشحال بودم که که مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند
زندگی ادامه دارد
هیچ وقت پایان نمی گیرد
من موفقم من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است  !!!
تو خیلی موفقی تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است !!!
او اما زیر مشتی خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!!
من , تو , او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم
اما من و تو اگر به جای او بودیم
آخر داستان چگونه بود ؟؟؟
هر روز از کنار مردمانی می گذریم که یا من اند یا تو و یا او
و به راستی نه موفقیت های من به تمامی از آن من است و نه تقصیرهای او همگی از آن او

 


» نظر

واقعیتها را ببینیم نه آنچه را دوست داریم

در فولکلور آلمان ، قصه ای هست که این چنین بیان می شود   :مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده . شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد ، برای همین ، تمام روز او را زیر نظر  گرفت. متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد ، مثل یک دزد راه می رود ، مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند، پچ پچ می کند، آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض کند، نزد قاضی برود و شکایت کند .اما همین که وارد خانه شد ، تبرش را پیدا کرد . زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود ،حرف می زند ، و رفتار می کند .

پائلو کوئیلو می گوید:

همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم.


» نظر

صبور باشیم تا فرزندانمان شکوفا شوند

کازانتزاکیس نقل می کند که در دوران کودکی ، یک  پیله کرم ابریشم را بر روی درختی می یابد ، درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده می سازد . اندکی منتظر می ماند ، اما سرانجام چون خروج پروانه طول می کشد تصمیم می گیرد این فرآیند را شتاب بخشد . با حرارت دهان خودآغاز به گرم نمودن پیله می کند ، تا این که پروانه خروج خود را آغاز می کند .اما بال هایش هنوز بسته اند و اندکی بعد می میرد .او می گوید : بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود ، اما من انتظار کشیدن نمی دانستم . آن جنازه ی کوچک تا به امروز ، یکی از سنگین ترین بارها ، بر روی وجدان من بوده است . اما همان جنازه باعث شد درک کنم که یک گناه حقیقی وجوددارد : فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان . بردباری لازم است و نیز انتظار زمان موعود را کشیدن شاهد بودن وسختی کشیدن عزیزان و صبوربودن و مقاومت کردن  ، و با اعتماد راهی را دنبال کردن که خدا برای زندگانی ما و فرزندانمان برگزیده است اگر پوسته تخم مرغی که ترک خورده و جوجه میخواهد سر از تخم بیرون آورد به شکستن آن کمک کنید یقین بدانید پس از مدتی جوجه بیمار خواهد شد باید جوجه سختی بکشد تا پوسته را بشکند تا سالمتر و قویتر پا به زندگی گذارد . نگذارید هیچ چیز و هیچ کس جلوی شما را برای رسیدن به موفقیت بگیرد .بگذارید فرزندانتان زمین بخورند تا تجربه کنند. اینقدر آنها را یاری نکنید. هیچ وقت نگران شکست ها ی فرزندان خود نباشید ، چراکه همان شکست شاید رهگشای موفقیت و درخشش او باشد .هیچ گاه بار مسئو لیت کسی را به دوش نکشید .جلوی تحقیر شدن او را نگیرید .آسیب های او را به جان نخرید .بگذارید تا همین فشارها موجب شکوفایی او شوند .دانه ای که سعی دارد خود را از دل خاک به بیرون بکشد را ، از خاک در نیاورید .پیله پروانه ای که خود را با سختی از درون به بیرون می کشد را ، پاره نکنید .پوسته تخم مرغی که جوجه ای سعی دارد آن را بشکافد و بیرون بیاید  ، نشکنید.چرا که شما دریچه های خروج از عالم تاریک و تنگ و رنج آور را به روی آن هاخراب می کنید و مانع پیش روی آن ها در مسیر رشدشان می شوید .گاه تنها تماشا کردن این صحنه هاکافی است .بر خودخواهی های خود غلبه کنیم. بر حس مالکیت خود ، بر طمع خود، بر زیاده خواهی هاو عواطف آسیب رسان خود مسلط شویم و دریچه های خیر را به روی فرزندانمان بگشاییم .به امید شکوفایی عزیزانمان.

 


» نظر
   1   2   3      >