شعری به مناسبت اربعین حسینی
سلام ای نازنین آلاله های سرخ زهرایی
که بشکفتید روی نیزه هادر اوج زیبایی
سلام ای یوسف بی پیرهن! ای بحر لب تشنه!
سلام ای آفتاب منخسف! ای ماه صحرایی!
زجا بر خیز، ای اشکم نثار حنجر خشکت!
که از بهر تو آب آوردهام با چشم دریایی
اگر چه قامتم خم گشت از کوه فراق تو
خدا داند شکستم پشتدشمن را به تنهایی
سر تو قطعنامه خواند و من تکبیر می گفتم
که بر بیدادگرطشت طلا شد طشت رسوایی
اگر از شام می پرسی زننگ شامیان این بس
که با سنگ جفاکردند از مهمان پذیرایی
چنان داغ تو آبم کرده و از پا درافکنده
که ممکن نیستجز با چشم تو زینب را تماشایی
به لطف و رأفتت نازم که در ویران سرا یک شب
سرپاک تو شد بر ما چراغ گردهم آیی
خدا دادِ دل ما را ز اهل شام بستاند
که بهرکف زدن کردند دور ما صف آرایی
گرفتم پیکرت را چون به روی دست در مقتل
گریبانچاک زد ازاین شکیبایی، شکیبایی
قبول حضرتت افتد که هم چون ابر باران زا
بهیاد حلق خشکت چشم میثم گشته دریایی
کلمات کلیدی :
» نظر