سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لینک دوستان
عاشق آسمونی
شیدای اصفهانی
علیرضااحسانی نیا:فرزانگان امیدوار
ازهردری-از هر کجا
جزیره علم
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
نظرمن
سارا
.:: بوستان نماز ::.
مُهر بر لب زده
نشریه حضور
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
کانون فرهنگی شهدا
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
کودک ونوجوان
سارا احمدی
.: شهر عشق :.
یادداشتهای فانوس
نور اهلبیت (ع)
باستان شناسی
برادران شهید هاشمی
مجله مدیران
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
زشت است بی تو زندگی زیبای عالم
سیاه مشق های میم.صاد
ورزشهای رزمی
مهاجر
مکاشفه مسیح
لــعل سـلـسـبیــل
عدالت جویان نسل بیدار
صدای مردم نی ریز
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
رودخور
بهمن یاراحمدی
مناجات با عشق
فقط من برای تو
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
*غدیر چشمه همیشه جاری*
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
دوست خوب
دوستانه
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
در محضر صاحبدلان
ورزشی
نگاه نو
معرفی نخل خلیج فارس
یاراحمدی
آباده
رودخور طبیعتی زیبا
انتخابات مجلس نیریز
نظرسنجی انتخابات مجلس
میثم علمدار
حامیان دکتر رضا صداقت ماه ترین
استاد طالبی
اینجا رفسنجان
استاد اسدنیا
عاشق کربلا
اشعار قدیم و جدید
وب شعر
بچه های قطاربنه
رضا یاراحمدی
استاد تقوی
جواد سعادت
بلوچ دانشگاه کار
مسلم پرویزی
مجمع فرهیختگان بخش قطرویه
نی ریز پرس
نبض نی ریز
تو چی فکر می کنی
فروشگاه فایل بلبل

برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر مکرم اسلام

برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر مکرم اسلام

 روزی شتری را دید که زانوهایش بسته شده و هنوز بار سنگینی برروی آن است . گفت به صاحب شتر بگویید خود را برای مواخذه خداوند در روز قیامت آماده کند

 کافری را که در جنگ اسیر شده بود، آزاد کرد زیرا اعتقاد داشت که او مرد خوش اخلاقی است که همواره با عفت رفتار می کند

 مردی بادیه نشین در زمانی که او در مدینه هم پیامبر و هم حاکم بود، به سراغش آمد و یقه او را گرفت که باید خرماهایی که از من قرض گرفته بودی، برگردانی. اصحاب عصبانی شدند و خواستند با آن مرد برخورد کنند. پیامبر برآشفته شد و گفت شماها باید طرف صاحب حق را بگیرید. من برای همین مبعوث شده ام تا هرکسی بتواند حق خود را از حاکم بدون لرزش صدا بگیرد

 گفت اگر در حال کاشتن نهالی بودید و علائم روز قیامت فرا رسید، به کار خود ادامه دهید و نهال را بکارید

 گروهی از اصحاب خود را برای تبلیغ اسلام به منطقه ای دیگر فرستاد. قبل از سفر از او پرسیدند تا چگونه این کار را انجام دهند. گفت تعلیمشان دهید و آسان بگیرید. سه بار از او این را پرسیدند و هر بار جواب همین بود

 بارها گفت که بر مردم آسان بگیرید زیرا مبعوث نشده ام تا آن ها را به زحمت بیاندازم

 گفت مبادا قبل از ذبح گوسفند، در جلوی چشمان گوسفند چاقو را تیز کنید. بدانید که حیوان هم می فهمد ،حق ندارید در دل حیوان غصه بیاندازید

 گفت زنی به بهشت رفت و تنها کار خوبش این بود که به گربه ای غذا می داد

 روزی زنی را دید که ناخن های خود را از ته کوتاه کرده. گفت برای زن ها زیباتر است که ناخن های خود را بلند کنند

 روزی مردی را دید که ژولیده است. گفت آیا در خانه ات روغن نبود تا با آن موهای خود را مرتب کنی؟

 گفت اسراف همیشه حرام است مگر برای خرید و استفاده از عطر. خودش همیشه عطر گل بنفشه می زد و در سفر هم همواره آن را با خود می برد

 می گفت ریش های خود را کوتاه نگه دارید زیرا به تمرکز و حافظه تان می افزاید

 در زمانی که قدری با کفار صلح شده بود. به قصد خریدن زمینی در منطقه خوش آب و هوای طائف، عازم انجا شد. چند روز بعد برگشت و گفت که قبلا همه زمین ها را مردم خریده اند... نخواست بعنوان حاکم به زور چیزی را تصاحب کند

 در زمانی که دختران سنگسار می شدند،دختران خود را برروی زانو می نشاند و در جلوی دیگران آن ها می بوسید تا محبت را بیاموزند. از او پرسیدند فرزند پسر بهتر است یا دختر؟ گفت هر دو خوبند اما دختر ریحانه است، برگ گل است.

 وقتی پسرش ابراهیم در سن خردسالی فوت کرد، بسیار گریست. گفتند چرا اینقدر بی تابی می کنی؟ گفت گریه از رحم است. کسی که رحم ندارد، خدا هم به او رحم نمی کند

 هنگام دفن پسرش ابراهیم، کسوف شد. همه مردم این را بدلیل مصیبتی دانستند که به پیامبر وارد شده، حتی کفار هم کم کم داشتند ایمان می آوردند اما او از این موقعیت استفاده نکرد. به بالای منبر رفت و گفت: خورشید نه برای من و نه برای هیچ کس دیگر نمی گیرد و نخواهد گرفت. خورشید گرفتگی نشانه قدرت خداوند است

 هنگام طواف کعبه، سوار بر شتر بود و حتی حجرالاسود را با عصای خود لمس نمود. از تعلیمات پیچیده فقهی خبری نبود. دینی ساده بود و پر از عرفان و معنویت. وقتی سوار بر شتر طواف می کرد، ان قدر معنویت و احساس موج می زد که مشاهده کنندگانش به گریه می افتادند

 روزی در حال عبور از حاشیه شهر به گروهی یهودی برخورد که در حال ساز زدن و خواندن بودند، او را به بزم خود دعوت کردند و او پذیرفت. شخصی از اصحاب او را دید و به یهودیان حمله کرد که چرا با این کار به پیامبر خدا اهانت می کنید. پیامبر بر آشفت و به صحابی گفت که آن ها قصد محبت داشته اند و باید از آن ها عذر بخواهد

 گل را می بویید و می گفت که این بوی بهشت است و باید به گل ها و درخت ها احترام بگذارید

 او پیامبر اسلام بود، رحمة للعالمین، رحمتی برای جهانیان. او پیامبر و موسس دین اسلام، محمد(ص) بود. رحمتی جاودانه برای مردم جهان.

 


» نظر